English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4317 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
associated company U شرکت وابسته
affiliated company U شرکت وابسته
fusion U ائتلاف یک شرکت باشرکت دیگر
fusions U ائتلاف یک شرکت باشرکت دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
wordprocessing U شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
pcm U شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
corporation U شرکت
corporations U شرکت
houses U شرکت
associations U شرکت
cahoot U شرکت
consociation U شرکت
house U شرکت
housed U شرکت
businesses U شرکت
hand U شرکت
handing U شرکت
business U شرکت
association U شرکت
participation U شرکت
firmest U شرکت
companies U شرکت
contribution U شرکت
partnership U شرکت
company U شرکت
enterprises U شرکت
firms U شرکت
concern U شرکت
concerns U شرکت
enterprise U شرکت
partnerships U شرکت
EIS U ول شرکت
fellowsh U شرکت
incorporation U شرکت
firmer U شرکت
firm U شرکت
contributions U شرکت
liquidation U تصفیه شرکت
foundered U موسس شرکت
corporations U شرکت سهامی
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
founders U موسس شرکت
foundering U موسس شرکت
founder U موسس شرکت
champerty U شرکت در دعوا
joint-stock company U شرکت سهامی
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
joint-stock companies U شرکت سهامی
certificate of incorporation U شرکت نامه
equities U حق صاحبان شرکت
unity U وحدت شرکت
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
share [in] U شرکت [سهم] [در]
article of association U اساسنامه شرکت
corporation U شرکت سهامی
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
associativity U شرکت پذیری
associative U شرکت پذیر
assists U شرکت جستن
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
equity U حق صاحبان شرکت
doctor to the company U پزشک شرکت
branch of a company U شعبه شرکت
artieles of association U شرکت ناور
businesses U شرکت تجاری
article of a company U اساسنامه شرکت
business U شرکت تجاری
partnership U شرکت تضامنی
entry U شرکت کننده
partnerships U شرکت تضامنی
assist U شرکت جستن
datapro U یک شرکت تحقیقاتی
contributing U شرکت کردن
parent company U شرکت اصلی
parent company U شرکت مادر
parcenary U شرکت مشاع
parcenary U شرکت در ارث
pall bearer U شرکت میکند
partook U شرکت کردن
principal U شرکت اصلی
contributes U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
participable U شرکت بردار
participable U شرکت کردنی
participate U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
participates U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
principals U شرکت اصلی
ncr corporation U شرکت NCR
dissolution of a company U انحلال شرکت
house flag U پرچم شرکت
holding company U شرکت مالک
holding company U شرکت مرکزی
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
go into U شرکت کردن در
giant corporation U شرکت بزرگ
subsidiaries U شرکت تابعه
subsidiary U شرکت تابعه
general partnership U شرکت تضامنی
societies U شرکت کمیته
insurance company U شرکت بیمه
intel corporation U شرکت اینتل
electric company U شرکت برق
winding up of a company U انحلال شرکت
dissolution of partner ship U فسخ شرکت
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
memorandum of association U اساسنامه شرکت
memorandom of association U اساسنامه شرکت
joint stock company U شرکت سهامی
joint stock U شرکت سهامی
economic unit U خانوار شرکت
inveluntary partnership U شرکت قهری
invalidation of company U بطلان شرکت
society U شرکت کمیته
participative U شرکت کننده
company seal U مهر شرکت
C.O U مخفف شرکت
company secretary U منشی شرکت
company union U اتحادیه شرکت
airlines U شرکت هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
winding up U انحلال شرکت
voluntary partnership U شرکت اختیاری
unlimited liability company U شرکت تضامنی
trading company U شرکت تجارتی
company network U شبکه شرکت
company law U قوانین شرکت
private enterprise U شرکت خصوصی
entrepreneur U موسس شرکت
entrepreneurs U موسس شرکت
partake U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
civil partnership U شرکت مدنی
commercial company U شرکت تجاری
commercial firm U شرکت تجارتی
contributor U شرکت کننده
contributors U شرکت کننده
to sit out U شرکت نداشتن در
to play at U شرکت کردن در
compulsory partnership U شرکت قهری
participants U شرکت کننده
shipping agent U شرکت حمل
cooperative society U شرکت تعاونی
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
corporately U بصورت شرکت
corporativism U شرکت گرایی
proprietary company U شرکت خصوصی
proportional liability partnership U شرکت نسبی
private corporation U شرکت خصوصی
participant U شرکت کننده
complicity U شرکت در جرم
tandy corporation U شرکت Tandy
take a hand at U شرکت کردن در
cooperative U شرکت تعاونی
cooperative company U شرکت تعاونی
mutual company U شرکت تعاونی
subsidiary company U شرکت فرعی
stock company U شرکت سهامی
sit out U شرکت نداشتن در
shipping company U شرکت کشتیرانی
participation U شرکت کردن
participation U شرکت در جرم
private company U شرکت خصوصی
accession U شرکت در مالکیت
managers U یس بخش در شرکت
manager U یس بخش در شرکت
acting company U شرکت عامل
participating U شرکت کننده
corporatism U شرکت گرایی
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
1They decided to buy the company outright.
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1Material-dependent representative
1مدیرامورمالی شرکت
2bioconjugated
2transmembrane
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com